راوى که زید بن وهب است میگوید از ابن مسعود پرسیدم در روز احد که مردم فرار کردند با پیغمبر ص بجز از على ع و ابو دجانه و سهل بن حنیف دیگرى باقى نماند؟ جواب داد بلکه بجز از على ع دیگرى باقى نماند و پایان کار معدودى که نخستشان عاصم بن ثابت و ابو دجانه و سهل بودند بازگشتند و طلحة بن عبید اللَّه هم بدیشان ملحق گردیددر سنت تاریخ نگاری اسلامی، تاریخنگار مسلمان، بیشتر به وثاقت راوی توجه میکرد و کمتر درباره صحت ادعای او پرسش میکرد و نپرسیدن همین چند پرسش ساده که در این متن به شکلی استثنایی پرسیده شده است، خلاء بزرگ روششناختی تاریخ نگاری سنتی مسلمانان است؛ پرسشهایی مانند اینکه راوی چگونه و در چه زمان و مکانی، داستانی را که مدعی دیدن آن است دیده یا شنیده و اینکه آیا ادعای او ممکن است؟ چه بسیار روایات نقل شده از راویانی که اصلا امکان تجربه واقعه را نداشته اند و چه بسیار روایاتی که ماجرای خلوت خانه یک شخص را گزارش میکنند یا از گفتگویی پنهانی و محرمانه بین او و دیگری خبر میدهند بی آنکه کسی بداند این وقایع پنهانی چگونه سر از کتابهای تاریخی در آورده اند؟
پرسیدم ابو بکر و عمر کجا بودند؟! گفت آنها از جمله کسانى بودند که براى نگهدارى جان عزیز خود میکوشیدند و فرار را بر قرار انتخاب کرده بودند.
گفتم عثمان کجا بود؟ گفت او پس از سه روز پیدا شد.
رسول خدا بدو فرمود اکنون که کار از کار گذشت آمده.
از او پرسیدم خودت در آن روز کجا بودى؟ گفت من هم در اندیشه نجات خودم بودم گفتم پس از کجا و چه کسى این قضایا را نقل میکنى؟ گفت عاصم و سهل بمن خبر دادند گفتم پایدارى على ع در آن روز از جمله کارهاى شگفتآور است گفت نه تنها تو از کار وى تعجب میکنى بلکه فرشتگان آسمان بشگفت آمدند مگر نشنیده اى در روز احد وقتى که کار مسلمانان بدینجا رسید جبرئیل
همچنان که بطرف آسمان بالا میرفت میگفت
«لا سیف الا ذو الفقار و لا فتى الا على»
شمشیر منحصر به ذو الفقار و جوان منحصر بعلى ع است. پرسیدم از کجا دانستند که این عبارت را جبرئیل بیان کرده.
گفت صدائى باین عبارت در آسمان بلند شد که همه مردم شنیدند، از پیغمبر ص پرسیدند این صدا از کیست؟ فرمود از جبرئیل. (الارشاد/ ترجمه محمد باقر ساعدی/ ص 76-77)
برچسب : نویسنده : ahistocritique9 بازدید : 271